فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

در باره فرهنگ بومی مازندران از مناطق شرق و میانه و غرب و نواحی کوهستانی و جلگه ائی -خاصه شعر- داستان- موسیقی -ضرب المثل ها - آئین ها و رسم ها-افسانه های رایج
فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

در باره فرهنگ بومی مازندران از مناطق شرق و میانه و غرب و نواحی کوهستانی و جلگه ائی -خاصه شعر- داستان- موسیقی -ضرب المثل ها - آئین ها و رسم ها-افسانه های رایج

موسیقی در مازندران 1

موسیقی در مازندران

موسیقی محلی در مازندران هم چون سایر موسیقی های ایرانی به دو بخش آوازی  و  سازی تقسیم می شود و هر یک دارای زیر شاخه های مختلف است.موسیقی آوازی  مازندران را می توان به دو دسته تغزلی  و حماسی و آئینی تقسیم بندی کرد.و هر یک از این دسته بندی ها با توجه به شرایط تاریخی و سیاسی واجتماعی و فرهنگی در هر دوره ویژه گی خاصی دارند.

موسیقی آوازی ( تغزلی ):

کتولی ، کله حال ، طوری یا امیری و نجما و صنم از جمله آوازهای تغزلی این منطقه است که هر یک وصف حال عاشق و معشوق و دلدادگی است که در بخشهایی از آن مسائل اجتماعی و فرهنگی و عرفانی دیده می شود .

کتولی یکی از آوازهای موسیقی سازی آوازی محسوب می شود که در میان مردم این سامان سینه به سینه تداوم یافته است .این آواز به کردبیات ، دشتی و حجاز ابو عطا شباهت دارد .و بیشتر در حین راه رفتن و کار کردنمعمول است .و به همین خاطر از واژه های چون  جان ، جانا ،هی ،ای و غیره که گویای نفس گیری و نفس تازه کردن است استفاده می شود .  

برخی آن را به کتول (kaatool) ( علی آباد کتول ) نسبت داده اند و عده ائی معتقدند که این آواز هنگام چراندن گاو کتول خوانده می شود .( کتول نام گاو اهلی و شیرده ائی است که در بین روستائیان از اهمیت فراوانی برخوردار است .کله (kaaleh)نوعی اجاق دستی است که از سنگ و گل رس ساخته می شود و برخی معتقدند این آواز مخصوص بانوانی است که در حال پختن غذا با این اجاق هستند .

آواز کتولی در شرق مازندران از نظر فواصل مقامی یکی است . از سوئی دیگر در مازندران کل (kel) به معنی  کوتاه است از همین روی عده ائی بر این باورند که این آواز چون در آخر کتولی کوتاه اجرا می شود به این نام معروف است .اینآواز با لله وا (laleva) نی محلی یا سرنا نواخته می شود که هر کدام امکانات ساختمانی  واریاسیون مخصوص خود دارند .

موسیقی آوازی : حماسی و آئینی

این نوع از  موسیقی نیز شامل موسیقی مناطق مرکزی و غرب و شرق مازندران  است .موسیقی حماسی کتولی را نیز در بر میگیرد.موسییق حماسی این منطقه نیز از نظر تاریخی وبا توجه به قرنها در گیری و منازعه با طوایف داخلی و مبارزه با اقوام و طوایف صحرای آسیای میانه و نیز آمیزش این موسیقی با موسیقیاقوام هم جوار و یا ساکن در منطقه شکل های متفاوتو متعددی دارند.برخی از این آئین ها و رسم ها ی نمایشی مربوط به این قطعات هنوز با سرنا و دوسر کوتن(do sar  kooten) اجرا می شود .به عنوان نمونه در مبارزه پهلوانی کشتی لوچو(loo choo ) از آغاز تا پایان مبارزه قطعاتی توسط سرنا و نقاره اجرا می شود که مفاهیم شروع مسابقه پیروزی ،شکست پایان آنست .

سوت ها (sootha ) عمومأ الهام گرفته از زندگی و مبارزه یاغیانی است که به خاطر ظلم و ستم مضاعف دوران فئودالیسم با زمین داران و ملاکان بزرگ و هم چنین با نیروهای حکومت مرکزی به مقابله بر می خاستند . سوت ها معمولأ پس از مرگ این افراد و در رثای قهرمانی ها و سلحشوری ها و مبارزات شان سروده و خوانده می شد ه.

شماری از افرادی که اشعار رزمی و حماسی برای آنان سروده شده است می توان به نامهای چون - حسین خان -هژبر سلطون-حجت غلامی - رشید خان -آق ننه -وعشق علی یاغی اشاره کرد .

مم زون عبادی صاحب نام ومورد علاقه مردم اهالی شرق مازندران بود که در مبارزه نا برابر جان باخت و( سوت ) به جا مانده از او مربوط به دوران اوایل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار است .

منظومه اکبر پهلوون که به ذبیح پهلوون و عامی دتر جان نیز شهرت دارد. از جمله سوت هائی است که قدمت قهرمان پروری و آرمانگرائی را در موسیقی حماسی مازندران و منطقه نشان می دهد .

در زمان حاضر نزدیکترین و متداولترین سوت ، سوت مشتی ب 

آئین ها و رسم ها در مازندران 1

یکی دیگر از   آئین ها و رسم ها  در مازندران چله شوو (chelleh shoo)یا همان شب یلداست.

مردم مازندران طبق آداب و رسم ها در شب یلدا یا همان چله شوو (chelleh ahoo) دور هم جمع می شوند و سرمای فصل زمستان را از خود دور می سازند. شب اول زمستان را گت چله (gaate  chelleh)  می نامند .در این شب بنابر سنت دیرین همه افراد خانواده دور هم جمع می شوند و با خوردن هندوانه و انار و سایر میوه ها و ماست و آجیل سرمای زمستان را از خود دور میسازند .و اعتقاد بر این است که با خوردن ماست و یا هندوانه در شب چله شوو (شب یلدا) هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد.

در این شب دختران دم بخت با پوشاندن صورتشان از هفت خانه چیزی میگیرند و اگر کسی آنها را ندید و نشناخت حتمأ به آنچه نیت کرده اند می رسند .مازندرانی ها شب چله شوو ( شب یلدا ) را بسیار گرامی میدارند و اعتقاد دارند که این شب یکی از شب های بسیار خوش و خوب و شادمانه است .در این شب آجیل و شب چره (shab  chareh ) که شامل دانه های گندم و نخود بو داده شده ، تخم هندوانه ،بادام و پسته و فندوق و کشمش و انجیر و توت  خشک است .جهت دور هم نشینی فراموش نمی شود .در سالهائی که چندان از آن نمی گذرد در فصل زمستان از مخلوط کردن برف و شکر و یا شیره بعضی از میوه ها نوعی فالوده درست میکردند و می خوردند .

زنان خانواده دو روز قبل از شب چله شوو دست به تهیه و مقدمات این شب می شوند .در این شب تنقلات  که به مازندرانی شب چره گفته می شود از قبیل کنس (kenes )و بخصوص هندوانه و میوه های فصل از جمله پرتقال ، نارنگی ، لیمو شیرین ،سیب و انار تا پاسی از شب می نشینند و خاطره ،قصه و سرگذشت و در کنار آن بسان شب تیر ماه سیزده شوو فال حافظ و فال آغوز (گردو ) میگیرند .

پشت زیک (peshteh  zik) ، شکر لله (shekar  laleh  )دو شیرینی پر طرفدار در استان مازندران است .

مردم آمل معتقدند که در چنین شبی اگر هندوانه بخورند در کل سال به گرفتگی قلب دچار نمی شوند و یا اگر تا صبح در کنار جوی آب بیدار بمانند و یک ظرف مسی را در دست گرفته و مرتب بگویند  ،کاسه طلا ، کاسه طلا ...در سپده دم کاسه مسی که در دست داشته اند به طلا تبدیل می شود .و همین طور در بقیه مناطق مازندران اعتقاد بر این است که در این شب یعنی چله شوو که یک جشن خانوادگی است دور هم جمع میشوند و به خواندن ترانه های امیری یا نجما و یا کتولی و یا شعرهای دو بیتی مازندرانی و گرفتن فال حافظ و یا فال آغوز (گردو)می پردازند .

بت غم                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          



آئین ها و رسم ها در مازندران

یکی از این رسم ها ، آرش کمانگیر است یا  تیر ماه سیزده شوو   (tir  maah  seezdeh shoo ) است.

در برخی دیگر از مناظق مازندران نیز آنرا منسوب به پرتاب تیر آرش کمانگیر از آمل بسوی ملک توران که موجب سامان بخشیدن به جنگهای چندین ساله ایران و توران گردید می دانند و آن را در 12 تا 15 ماه تیر تبری که برابر با دوازدهم آبان ماه شمسی می باشد ( البته به اعتقادات محلی ) و همین طور بنا به تقویم مازندرانی یا تقویم خورشیدی جشن میگیرند . شایان ذکر است که تیر ماه سیزده شوو بسیار پا بر جاست و از اهمیت ویژه ائی برخوردار است .وهرگز فراموش شدنی نیست .این رسم در دوازدهم آبان هر سال برگزار می شود . البته گفته های بسیاری در مورد رسم تیر ماه سیزده شوو وجود دارد .در روز دوازدهم آبان  روز فدا شدن قهرمان مازندرانی آرش کمانگیر برای حفظ تمامیت ارضی ایران است .در این شب همه خانواده ها گرد هم میایند و به صرف تنقلات و انواع میوه ها ی حاصل از باغات مازندران که در زبان مازندران به آن  شب چره (shab  chareh)گفته می شود می پردازند. در این شب جوانان با در دست داشتن یک ترکه بلند که یک کیسه به سر آن بسته شده است به همراه کودکان به درب خانه ها رفته و با کوباندن ترکه به درب منزل و ایجاد سرو صدا از صاحب خانه تقاضای هدیه میکنند .از طرف  صاحب خانه ها معمولأ پول ، میوه  و یا شیرینی به آنها داده می شود .                      ( بت غم )


رسم و آئین 26 عید ماه :

آئین ویژه و  سنتی 26 عید ماه تبری هر سال در تاریخ بیست و هشتم تیر ماه شمسی در بیشتر روستاهای مازندران بر گزار می شود .

این جشن به جشن مردگان نیز معروف است .بر اساس سنت رایج و باورهای مردم در زمانهای قدیم فریدون شاه پیشدادی به خون خواهی پدرش جمشید شاه ، ضحاک پادشاه را در سرزمین مازندران و در کوه دماوند به بند کشید . مردم خبر این پیروزی را در شب با آتش زدن بوته ها به یکدیگر اطلاع می دهند و فردای آنروز با بر پائی جشن و مسابقه کشتی این پیروزی را جشن میگیرند و گرامی میدارند .امروزه نیز اهالی روستاها  علاوه بر خیرات برای اموات خود و روشن کردن شمع بر سر مزارها ، تماشاگر مسابقات کشتی محلی بنام لوچو (loo  choo)می شوند . در این روز کشتی گیران در محوطه  عمومأ امام زاده ها گردهم میآیند و به مصاف یکدیگر می روند . در مناطق جلگه ائی جشن بیست و شش عید ماه  یا همان جشن مردگان در آرامگاه ها بر گزار می شود .                                                                                                         ( بت غم )  

زبان مازندرانی ( زبان تبری )

مازنی های عزیز و بزرگوار: یکی از وظایفی که ما در قبال وطن خودو نیاکانمان داریم حفظ و نگهداری از فرهنگ و زبان و آداب و رسمهای منطقه ائی است که در آن بدنیا آمده و رشد کرده ایم.

زبان تبری یکی از زبانهای بازمانده از زمانهای کهن پهلوی اشکانی است . و ریشه در تاریخ دیر پای جهان دارد و هر گونه چشم پوشی و سهل انگاری در حفظ این میراث در خطر، می تواند بخشی از پیشینه ایران کهن را به مخاطره بیندازد .

مازندران از فرهنگ و تمدن کهن و اصیل آریائی برخوردار است و به دلیل داشتن این تمدن باستانی و دیرینه رسم های باستانی بس با شکوهی در این دیار برگزار می گردد.

نخست باید گفته شود که توجه به هویت ها و ریشه های فرهنگی امری خطیر ، واجب و ضروری است.بخصوص توجه به زبانهای مادری که در واقع به منزله شناسنامه فرهنگی همه اقوام و ملت ها است .

گفته می شود که بعد از زبان فارسی تنها زبان ایرانی موجود در فلات ایران که دارای ادبیات مکتوب  تاریخی می باشد فقط و فقط زبان تبری است.   به گونه ائی که تا قرن پنجم هجری قمری زبان تبری در منطقه تبرستان بزرگ که شامل استانهای  مازندران  و کلستان فعلی ، شرق گیلان ،و بخشهائی از شمال سمنان و شمال تهران زبان رسمی و اداری بوده و با توجه به شواهد و قرائن موجود در حال حاضر هم هستند کسانی که به زبان تبری در این منطقه گفتگو می کنند .

زبان مازندرانی از زبانهای کهن ایران بوده و دارای ادبیات ویژه ائی است که بازمانده زبان پارتی و دنباله زبان پهلوی خوانده می شود.زبان پهلوی اشکانی در دوره فرماندهی پارتیان بر ایران ، زبان مازندرانی ( تبری ) رواج داشته که خود دنباله زبان مادی است .

زبان مازندرانی ( تبری) یکی از زبانهای ایرانی و یکی از شاخه های زبانهای ایران  شمالغربی است .نام زبان مازندرانی کنونی که در میان عوام به اشتباه زبان گیلکی خوانده می شود زبان تبری است که بر گرفته از نام سر زمین تبرستان است . زبان تبری یکی ازگرانقدر ترین زبانها و میراث های فرهنگی ایران محسوب می شود . چرکه این زبان از معدود زبانهای ایرانی است که از زیر شاخه های زبان کاسپین و نیز ادامه زبان پهلوی اشکانی بشمار می رود .زبان تبری در گذشته دارای ادبیات پر و گسترده ائی بودکه از جمله می توان کتاب مشهور مرزبان نامه که از جمله آثار و مفاخر ادبیات کلاسیک ایران می باشد نام برد که به زبان تبری نگارش شده است .

از جمله آثار و مفاخر دیگر ادبیات تبری ، نیکی نامه ، باوند نامه ، کنز الاسرار و چامه های امیر پازواری و در زمان معاصر مجموعه اشعار  روجا اثر نیما یوشیج( علی اسفندیاری ) را می توان نام برد . 

زبان با گویش مازندرانی ( تبری ) زبان کرانه های جنوبی دریای مازندران - دامنه های شمالی البرز و بخش گسترده ائی از شمال ایران می باشد . بررسی زبان مازندرانی در جلگه ها و سپس نواحی کوهستانی نشان می دهد که زبان تبری  به دوازده لهجه در منطق مختلف مازندران گفتگو می شود .

این دوازده لهجه عباتند از :

1 - لهجه علی آباد کتول   2 -لهجه کرد کوئی   3 - لهجه بهشهری   4 -لهجه ساروی   5 - لهجه سواد کوهی     6 - لهجه بابلی

7 -لهجه آملی    8 -لهجه نوری و نوشهری و چالوسی   9 -لهجه تنکابن مرکزی  10-لهجه فیروز کوهی   11 - لهجه قصران باستانی  12 -لهجه الیکائی

                                                                                                      ( بت غم )

مقدمه

مقدمه: چه نویسم
هر چه نویسم گمان دارم که دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها خواهم نوشت همه آنست که باور و یقین ندارم که نبشتنش بهتر است یا نا نبشتنش .
ای دوستان : نه هرچه درست و صواب بود و روا و جایز بود که بگویند.....و نبایدکه در بحری و بری افکنیم خود را که نه ساحلش و نه کرانش پدید بود ،چیزهائی نویسیم که بی خود ، که چون وا خود آئیم بر آن اظهار ندامت کنیم و رنجور باشیم.
ای دوستان : می ترسم ....حقا جای ترس هم دارد ....از مکر و حیله سرنوشت.
حقا و به حرمت دوستی ، که نمی دانم که این که می نویسم راه سعادت است که می روم و یا راه شقاوت.
حقا که نمی دانم این که نبشتم طاعت است و صواب و یا معصیت است و گناه.
ای کاش که به یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی .چون در حرکت و سکون چیزی نویسم ، و رنجور شوم از آن به غایت و نهایت .و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم ،چون در احوالات عاقلان نویسم ، هم نشاید.و هرچه نویسم ، هم نشاید.
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید.
و اگر خاموش هم گردم ، نشاید.
و اگر این وا گویم و اگر آن وا نگویم هم نشاید .
و اگر خاموش شوم هم نشاید.
                                                                                 ( بت غم )