فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

در باره فرهنگ بومی مازندران از مناطق شرق و میانه و غرب و نواحی کوهستانی و جلگه ائی -خاصه شعر- داستان- موسیقی -ضرب المثل ها - آئین ها و رسم ها-افسانه های رایج
فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

فرهنگ مازندران- شعر -داستان-موسیقی- ضرب المثل ها-آئین و رسم ها و افسانه ها ی رایج

در باره فرهنگ بومی مازندران از مناطق شرق و میانه و غرب و نواحی کوهستانی و جلگه ائی -خاصه شعر- داستان- موسیقی -ضرب المثل ها - آئین ها و رسم ها-افسانه های رایج

آئین ها و رسم ها در مازندران

یکی از این رسم ها ، آرش کمانگیر است یا  تیر ماه سیزده شوو   (tir  maah  seezdeh shoo ) است.

در برخی دیگر از مناظق مازندران نیز آنرا منسوب به پرتاب تیر آرش کمانگیر از آمل بسوی ملک توران که موجب سامان بخشیدن به جنگهای چندین ساله ایران و توران گردید می دانند و آن را در 12 تا 15 ماه تیر تبری که برابر با دوازدهم آبان ماه شمسی می باشد ( البته به اعتقادات محلی ) و همین طور بنا به تقویم مازندرانی یا تقویم خورشیدی جشن میگیرند . شایان ذکر است که تیر ماه سیزده شوو بسیار پا بر جاست و از اهمیت ویژه ائی برخوردار است .وهرگز فراموش شدنی نیست .این رسم در دوازدهم آبان هر سال برگزار می شود . البته گفته های بسیاری در مورد رسم تیر ماه سیزده شوو وجود دارد .در روز دوازدهم آبان  روز فدا شدن قهرمان مازندرانی آرش کمانگیر برای حفظ تمامیت ارضی ایران است .در این شب همه خانواده ها گرد هم میایند و به صرف تنقلات و انواع میوه ها ی حاصل از باغات مازندران که در زبان مازندران به آن  شب چره (shab  chareh)گفته می شود می پردازند. در این شب جوانان با در دست داشتن یک ترکه بلند که یک کیسه به سر آن بسته شده است به همراه کودکان به درب خانه ها رفته و با کوباندن ترکه به درب منزل و ایجاد سرو صدا از صاحب خانه تقاضای هدیه میکنند .از طرف  صاحب خانه ها معمولأ پول ، میوه  و یا شیرینی به آنها داده می شود .                      ( بت غم )


رسم و آئین 26 عید ماه :

آئین ویژه و  سنتی 26 عید ماه تبری هر سال در تاریخ بیست و هشتم تیر ماه شمسی در بیشتر روستاهای مازندران بر گزار می شود .

این جشن به جشن مردگان نیز معروف است .بر اساس سنت رایج و باورهای مردم در زمانهای قدیم فریدون شاه پیشدادی به خون خواهی پدرش جمشید شاه ، ضحاک پادشاه را در سرزمین مازندران و در کوه دماوند به بند کشید . مردم خبر این پیروزی را در شب با آتش زدن بوته ها به یکدیگر اطلاع می دهند و فردای آنروز با بر پائی جشن و مسابقه کشتی این پیروزی را جشن میگیرند و گرامی میدارند .امروزه نیز اهالی روستاها  علاوه بر خیرات برای اموات خود و روشن کردن شمع بر سر مزارها ، تماشاگر مسابقات کشتی محلی بنام لوچو (loo  choo)می شوند . در این روز کشتی گیران در محوطه  عمومأ امام زاده ها گردهم میآیند و به مصاف یکدیگر می روند . در مناطق جلگه ائی جشن بیست و شش عید ماه  یا همان جشن مردگان در آرامگاه ها بر گزار می شود .                                                                                                         ( بت غم )  

زبان مازندرانی ( زبان تبری )

مازنی های عزیز و بزرگوار: یکی از وظایفی که ما در قبال وطن خودو نیاکانمان داریم حفظ و نگهداری از فرهنگ و زبان و آداب و رسمهای منطقه ائی است که در آن بدنیا آمده و رشد کرده ایم.

زبان تبری یکی از زبانهای بازمانده از زمانهای کهن پهلوی اشکانی است . و ریشه در تاریخ دیر پای جهان دارد و هر گونه چشم پوشی و سهل انگاری در حفظ این میراث در خطر، می تواند بخشی از پیشینه ایران کهن را به مخاطره بیندازد .

مازندران از فرهنگ و تمدن کهن و اصیل آریائی برخوردار است و به دلیل داشتن این تمدن باستانی و دیرینه رسم های باستانی بس با شکوهی در این دیار برگزار می گردد.

نخست باید گفته شود که توجه به هویت ها و ریشه های فرهنگی امری خطیر ، واجب و ضروری است.بخصوص توجه به زبانهای مادری که در واقع به منزله شناسنامه فرهنگی همه اقوام و ملت ها است .

گفته می شود که بعد از زبان فارسی تنها زبان ایرانی موجود در فلات ایران که دارای ادبیات مکتوب  تاریخی می باشد فقط و فقط زبان تبری است.   به گونه ائی که تا قرن پنجم هجری قمری زبان تبری در منطقه تبرستان بزرگ که شامل استانهای  مازندران  و کلستان فعلی ، شرق گیلان ،و بخشهائی از شمال سمنان و شمال تهران زبان رسمی و اداری بوده و با توجه به شواهد و قرائن موجود در حال حاضر هم هستند کسانی که به زبان تبری در این منطقه گفتگو می کنند .

زبان مازندرانی از زبانهای کهن ایران بوده و دارای ادبیات ویژه ائی است که بازمانده زبان پارتی و دنباله زبان پهلوی خوانده می شود.زبان پهلوی اشکانی در دوره فرماندهی پارتیان بر ایران ، زبان مازندرانی ( تبری ) رواج داشته که خود دنباله زبان مادی است .

زبان مازندرانی ( تبری) یکی از زبانهای ایرانی و یکی از شاخه های زبانهای ایران  شمالغربی است .نام زبان مازندرانی کنونی که در میان عوام به اشتباه زبان گیلکی خوانده می شود زبان تبری است که بر گرفته از نام سر زمین تبرستان است . زبان تبری یکی ازگرانقدر ترین زبانها و میراث های فرهنگی ایران محسوب می شود . چرکه این زبان از معدود زبانهای ایرانی است که از زیر شاخه های زبان کاسپین و نیز ادامه زبان پهلوی اشکانی بشمار می رود .زبان تبری در گذشته دارای ادبیات پر و گسترده ائی بودکه از جمله می توان کتاب مشهور مرزبان نامه که از جمله آثار و مفاخر ادبیات کلاسیک ایران می باشد نام برد که به زبان تبری نگارش شده است .

از جمله آثار و مفاخر دیگر ادبیات تبری ، نیکی نامه ، باوند نامه ، کنز الاسرار و چامه های امیر پازواری و در زمان معاصر مجموعه اشعار  روجا اثر نیما یوشیج( علی اسفندیاری ) را می توان نام برد . 

زبان با گویش مازندرانی ( تبری ) زبان کرانه های جنوبی دریای مازندران - دامنه های شمالی البرز و بخش گسترده ائی از شمال ایران می باشد . بررسی زبان مازندرانی در جلگه ها و سپس نواحی کوهستانی نشان می دهد که زبان تبری  به دوازده لهجه در منطق مختلف مازندران گفتگو می شود .

این دوازده لهجه عباتند از :

1 - لهجه علی آباد کتول   2 -لهجه کرد کوئی   3 - لهجه بهشهری   4 -لهجه ساروی   5 - لهجه سواد کوهی     6 - لهجه بابلی

7 -لهجه آملی    8 -لهجه نوری و نوشهری و چالوسی   9 -لهجه تنکابن مرکزی  10-لهجه فیروز کوهی   11 - لهجه قصران باستانی  12 -لهجه الیکائی

                                                                                                      ( بت غم )

مقدمه

مقدمه: چه نویسم
هر چه نویسم گمان دارم که دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها خواهم نوشت همه آنست که باور و یقین ندارم که نبشتنش بهتر است یا نا نبشتنش .
ای دوستان : نه هرچه درست و صواب بود و روا و جایز بود که بگویند.....و نبایدکه در بحری و بری افکنیم خود را که نه ساحلش و نه کرانش پدید بود ،چیزهائی نویسیم که بی خود ، که چون وا خود آئیم بر آن اظهار ندامت کنیم و رنجور باشیم.
ای دوستان : می ترسم ....حقا جای ترس هم دارد ....از مکر و حیله سرنوشت.
حقا و به حرمت دوستی ، که نمی دانم که این که می نویسم راه سعادت است که می روم و یا راه شقاوت.
حقا که نمی دانم این که نبشتم طاعت است و صواب و یا معصیت است و گناه.
ای کاش که به یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی .چون در حرکت و سکون چیزی نویسم ، و رنجور شوم از آن به غایت و نهایت .و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم ،چون در احوالات عاقلان نویسم ، هم نشاید.و هرچه نویسم ، هم نشاید.
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید.
و اگر خاموش هم گردم ، نشاید.
و اگر این وا گویم و اگر آن وا نگویم هم نشاید .
و اگر خاموش شوم هم نشاید.
                                                                                 ( بت غم )